کد مطلب:53797 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:245

اینک تحلیلی بر وصیت عمر











عمر، علی را وارد شورای خلافت نمود و به مردم و جامعه آن روز تفهیم كرد كه از افراد خاندان بنی هاشم هم می توانند به خلافت انتخاب نمایند و بیعت كنند و در رد نظریه ای كه نبوت و خلافت نباید در یك خاندان باشد گامی بزرگ برداشت.

آیا عمر در خصوص جانشین خود از پیش اندیشه كرده بود یا در دم مرگ افرادی بودند كه نظریه شوری را بر وی عرضه داشتند. آیا شكل شوری ساخته و پرداخته ی عمر در ساعات آخر زندگی او بود یا در گذشته های دور به این اندیشه رسید و آن را ساماندهی كرد؟

آیا ام كلثوم دختر علی «ع» كه به همسری عمر درآمده بود و شاید به علت نیروی جوانی اش بیش از دیگران به پرستاری عمر می پرداخت و عمر هم او را از سایر همسران خود عزیزتر می داشت از عمر خواسته بود كه حق علی را محفوظ بدارد و برای تحكیم زیربنای اسلام، بنی هاشم را وارد میدان عمل كند.

بی تردید دختر علی از مجموعه ی شخصیت علی و فاطمه برخوردار بود و او خوب می دانست كه به احترام نوه ی رسول خدا «ص» و دختر علی بودن می بایست همچون زنان پیامبر بعد از درگذشت شوهرش كه خلیفه ی مسلمین یا امپراتور ممالك اسلامی بود بیوه بماند و كسی را به شوهری اختیار ننماید.

آیا عمر از همسرش قول گرفته بود كه بعد از مرگش شوی نكند و تا آخر عمر بیوه ی خلیفه دوم باقی ماند و تجربیات خود را در دوره ی خلافت پدرش علی به كار گیرد.

آیا برای دسترسی به شكل گرفتن اندیشه شورای خلافت باید زندگی داخلی عمر و رفتار او با همسرانش بررسی شود و در این كار درست آن خواهد بود كه رفتار خلیفه ی

[صفحه 159]

مسلمانان جهان اسلام با همسر نوجوانش ام كلثوم در آغاز برنامه قرار داده شود و در جمع بندی نظریات شاید بتوان گفت كه ام كلثوم در اقدام عمر برای تعیین جانشین خود، با وی گفتاری داشته و از خلیفه خواسته است كه باصراحت هر چه تمامتر علی را به عنوان جانشین خود به مردم معرفی نماید. اما عمر ترتیب آن را نپذیرفت و در مقابل شش نفر را به عضویت شورای خلافت تعیین نمود و متذكر شد كه خلافت با علی یا عثمان خواهد بود و امر خلافت را به دو نفر مزبور منحصر كرد تا بین آن دو انتخاب شود و گوشزد كرد كه علی مردم را به راه حق می برد و هدایت می كند. و اگر آسایش دنیا را خواستار باشید عثمان آن را می پذیرد.

امام علی «ع» در این باره می فرماید:

عمر هم به راه سرای دیگر رفت او خلافت را بین گروهی قرار داد و مرا یكی از آنان و هم سنگ آنان خواند. درباره ی این شورا از دل به خدا گویم و یاری می طلبم از مشورتی كه نمودند چگونه مردم مرا با ابوبكر مساوی دانسته اند و امروز با افراد شورا هم ردیف شدم و در فراز و نشیب از آنها پیروی كردم.[1] .

[صفحه 161]


صفحه 159، 161.








    1. خطبه 3 نهج البلاغه.